چرا از زندگی لذت نمیبرم؟ دلایل پنهان پشت حس بیمعنایی

زندگی برای بسیاری از ما مسیری پر از فرصت، تجربههای تازه و لحظههای شیرین است. اما با وجود تمام اینها، گاهی در عمق وجود خود احساس میکنیم چیزی کم است؛ گویی معنا و شادی از دست رفتهاند. گاهی همه چیز داریم و هیچ کم و کاستی ای وجود ندارد اما باز هم احساس رضایت و خشنودی نمیکنیم.گاهی در اوج لذت نبردن از زندگی:که ااین پرسش مهم پیش میآید: چرا از زندگی لذت نمیبریم؟ شاید در نگاه اول جواب ساده به نظر برسد، اما در واقع پشت این احساس، عوامل روانی، اجتماعی و سبک زندگی مدرن پنهان شدهاند. در این مقاله به دلایل این حس ناخوشایند و همچنین راهکارهای واقعی برای بازگرداندن لذت زندگی میپردازیم.
فهرست مطالب
Toggleاحساس پوچی؛ وقتی هیچ چیز خوشحالمان نمیکند
گاهی همه چیز در ظاهر درست است برای مثال شغل مناسب داریم،در کنار اعضای خانواده هستیم و میتوانیم در کنارشان وقت بگذرانیم و یا دوستانی اطرافمان هستند که میتوانیم یک زمان مطلوبی را در کنارشان بگذرانیم و حتی میتوانیم سرگرمی هایی را دنبال بکنیم. اما با وجود همه این ها،حس پوچی ما را رها نمیکند. این وضعیت میتواند به دلایل مختلفی ایجاد شود و پشت این وضعیت سیاه و سفید آسیب های قدیمی و ترسناک وجود داشته باشد.
گاهی دیگران احساس میکنند که آن شخصی که دچار پوچی و بی انگیزگی شده است، قطعا دچار بزرگ نمایی شده است و اوضاع هم آنقدر سخت و بد نیست اما در داقع دیگران فقط آن بخش ظاهری و بیرونی زندگی آن شخص رو میبینند و از درون زندگی به طور واقعی خبر ندارند.شاید به ظاهر همه چیز مرتب باشد اما این احساس پوچی یک حس درونی است و فقط آن شخص خودش میداند که دقیقا درونشان چی میگذرد. در ادامه به ۲ دلیل و عوامل مهم و رایج در رابطه با احساس پوچی اشاره خواهیم کرد.
-
فروش ویژه محصول تخفیف خوردهتنهایی در جمع چه کنم؟۱۸۰,۰۰۰ تومان
-
فروش ویژه محصول تخفیف خوردهخودتو ببین۲۰۰,۰۰۰ تومان
مقایسه مداوم با دیگران
یکی از عوامل اصلی و رایج،مقایسه کردن خودمان با دیگران است. در عصر شبکههای اجتماعی، مدام با نسخهای بی نقص و اغراق شده از زندگی دیگران روبهرو میشویم و همین باعث میشود که ما درون زنئگی خودمان را با بیرون زندگی دیگران مقایسه کنیم و به همین خاطر در چرخه مقایسه مداوم با دیگران خواهیم افتاد.دیدن موفقیت ها و شادی های دیگران،ناخودآگاه باعث میشود داشته های خود را بی ارزش بدانیم.همین مقایسه مداوم ریشه بسیاری از نارضایتی ها است.
فقدان هیجان و انگیزه روزمره
وقتی ما هر روز مشغول انجام دادن کار ها و مسئولیت های روزمره میشویم و هر روز باید یک سری کار های روتین و ثابت را انجام دهیم،ممکن است هر روز برای ما تکراری شود و هیجان و فرصتی برای تجربههای تازه وجود نداشته باشد.طبق تحقیقاتی که شده است،میگویند:ذهن ما به مرور زمان بدون هدف یا چالش جدید،احساس بی معنایی پیدا میکند و زندگی به چرخهای یکنواخت تبدیل میشود که شادی در آن کمرنگ و بی انگیزگی پر رنگ است.
عوامل روانی و ذهنی که مانع لذت بردن از زندگی میشوند
برخی مشکلات روانی میتوانند بهطور مستقیم کیفیت زندگی را کاهش دهند.در بسیاری از مواقع، فرد متوجه ریشه های روانی ناراحتی خود نیست و آن را صرفا خستگی و یا بی حوصلگی روزمره تلقی میکنند و ساده از کنارش میگذرند و چون احساساتش را نادیده میگیرد باعث سرکوب کردن احساسات میشود و بستر مبتلا شدن به اختلالات مرتبط دیگری را آماده میکند. در ادامه میخواهیم درباره چند مورد از عوامل روانی و ذهنی ای که مانع لذت بردن از زندگی میشود صحبت کنیم.
تحولات زندگی با کلینیک دکتر اسماعیل تبار
"*" قسمتهای مورد نیاز را نشان می دهد
افسردگی پنهان و مزمن
تصور ما از فردی که افسردگی دارد کمی با نشانه ها و علائم های واقعی افسردگی متفاوت است.برای مثال ما همیشه تصور میکنیم کسی که با افسردگی دست و پنجه نرم میکند،باید مدام گریه کند و یک ظاهر برهم ریخته و به شدت نامرتبی داشته باشد که اما در واقیعت چنین نیست.البته که افسردگی هم مانند اختلالات روانی دیگر انواع مختلفی نیز دارد و این انواع مختلف از شدت و تعداد نشانه ها و علائم های افسردگی ناشی میشود.
افسردگی انواع مختلفی دارد که با نشانه ها و علائم های مختلفی همراه است.افسردگی همیشه با علائم شدید همراه نیست. بسیاری از افراد با نوعی افسردگی مداوم زندگی میکنند که نشانه های آن خفیف اما مداوم اند.نشانه هایی مانند: بیانرژی بودن، نداشتن انگیزه،خستگی دائم، بی میلی به فعالیتهایی که قبلا برایشان لذتبخش بودند،مختل شدن کیفیت و کمیت خواب و بیداری(پرخوابی و یا بی خوابی)و تغییر در الگوی غذایی(پرخوری و یا کم خوری).یکی از مهم ترین علائم افسردگی (آنهدونیا)است.
آنهدونیا یعنی ناتوانی در لذت بردن از چیز هایی است که قبلا برایمان لذت بخش بوده است.خیلی از ما در طی روز و هفته،این احساس را داریم و از هیچ چیزی لذت نمیبریم اما دلیل بر این نیست که پس ما حتما به افسردگی دچار شده ایم.تشخیص این موارد بر عهده روانشناس است و صرفا فقط با خواندن چند علائم نمیتوانیم به خودمان برچسب بزنیم.
افسردگی پنهان میتواند عامل اصلی این باشد که چرا از زندگی لذت نمیبریم.باید همیشه تحت هر شرایطی نشانه های کوچک و بزرگ را دنبال و شناسایی کنیم.
اضطرابهای مداوم و خستگی ذهنی
همانطور که میدانیم،ذهنی که همیشه درگیر نگرانی های آینده است،جایی برای شادی و لذت بردن از لحظلت زندگی باقی نمیگذارد.اضطرابهای مداوم نه تنها آرامش را از بین میبرد، بلکه حتی لحظههای مثبت را هم تحتالشعاع قرار میدهد.در این روز های شلوغ،همه ی ما به یک خستگی و فرسودگی ذهنی ای رسیده ایم که میتواند بسیار آزار دهنده باشد.اگر استرس ها و اضطراب های روزمره را نادیده بگیریم و با آن ها مواجه نشیم،منجر به خستگی ذهنی میشود و ظرفیت روانی ما را پر میکند و همین باعث میشود که توانایی لذت بردن از زندگی را نداشته باشیم و مدام اضطراب های مداوم و خستگی ذهنی را تجربه کنیم.
-
فروش ویژه محصول تخفیف خوردهاسترس
۲۵۰,۰۰۰ تومانقیمت اصلی: ۲۵۰,۰۰۰ تومان بود.۲۲۵,۰۰۰ تومانقیمت فعلی: ۲۲۵,۰۰۰ تومان. -
فروش ویژه محصول تخفیف خوردهترس و اضطراب
۱۵۰,۰۰۰ تومانقیمت اصلی: ۱۵۰,۰۰۰ تومان بود.۱۳۵,۰۰۰ تومانقیمت فعلی: ۱۳۵,۰۰۰ تومان.
تجربه های تلخ حل نشده از گذشته
و اما اخرین موردی که به عنوان عوامل درونی و ذهنی ای که مانع لذت بردن از زندگی میشود صحبت میکنیم،تجربه های تلخ حل نشده از گذشته است.اتفاق های دردناک گذشته،تروما ها و یا اسیب های شدید روانی اگر پردازش و حل نشوند،در ناخودآگاه باقی میماند و باعث آزار و اذیت ما میشود و ما مدام خلق پایین،منفی و تحریک پذیری را تجربه میکنیم. این تجربه های تلخ مانند زخمی پنهان،مانع لذت بردن فرد از لحظه های حال میشوند.
سبک زندگی مدرن و اثر آن بر کیفیت زندگی ما
زندگی امروز با سرعت، رقابت و مصرفگرایی همراه است. همین سبک زندگی میتواند عاملی بزرگ برای کاهش شادی باشد.زندگی پویا،فعال و در حال حرکت در قدیم،جایش را به زندگی ماشینی،روتین و راکد داده است.سبک زندگی یکی از مهم ترین عوامل تاثیر گذار در زندگی تک تک ما است و اگر سبک زندگی صحیحی نداشته باشیم نه تنها در این زمینه،بلکه در تمام زمینه ها نیز عملکرد ما مختل میشود.
سبک زندگی هر فرد با فرد دیگری نیز متفاوت است و باید طیق نیاز و ساختار خودمان و منحصر به فرد طراحی شود.توجه به ۲۴ ساعت زمان شبانه روزی مهم ترین و ضروری ترین کاری است که میتوانیم برای خودمان انجام دهیم.یکی از مواردی که در این عصر برایمان چالش برانگیز شده،سرعت زیاد و حضور کم است که در ادامه بیشتر توضیح خواهیم داد.
سرعت زیاد، حضور کم
همانطور که گفته شد،ما در عصری زندگی میکنیم که همه چیز سریع و با سرعت زیادی اتفاق می افتد.از کار گرفته تا ارتباطات، همه تحت فشار زمان هستند.این شتاب زدگی،عجله و سرعت باعث میشود کمتر در لحظه زندگی کنیم و فرصت درک زیبایی های ساده را از دست بدهیم و مدام درگیر باشیم و در سرعت گرفتار شده باشیم.با توجه به اینکه علم و فناوری هر روز رو به پیشرفت است و قدم های بزرگ در حوزه های بزرگ برداشته میشود،ما هم به ناچار مجبور هستیم برا ی اینکه از علم و پیشرفت جا نمانیم،خود را با عجله به این فرایند برسانیم.
همین کار باعث میشود لذت ها و زیبایی مسیر را نبینیم و فقط تمرکز کنیم که به مقصد برسیم که به مرور زمان نیز به خستگی ذهنی و روانی دچار میشویم که کمی قبل درباره اش صحبت کردیم.این سرعت زیاد و حضور کم به علاوه ی اینکه شامل یک سری مزایا مانند:اینکه همه ی کار ها با سرعت خیلی بیشتری انجام میشود و با توجه به اپ هایی که وجود دارد که یک سری کار ها را برا ی ما به شکل آسان تری انجام میدهد،دارد،یک سری معایب هم دارد که باید حواسمان باشد کیفیت زندگی ما را از بین نبرد.در واقع ما باید از این روش های نوین در جهت سهل شدن زندگیمان استفاده کنیم نه اینکه آن روش ها ما را به بازی بگیرند.
مصرفگرایی و احساس ناکافی بودن
مورد بعدی ای که میخواهیم درباره اش صحبت کنیم،مصرف گرایی و احساس ناکافی بودن است. تبلیغات و رسانهها مدام به ما القا میکنند که انگار «چیزی کم داریم».همین ذهنیت باعث میشود همیشه دنبال چیزی بیشتر باشیم.پول بیشتر،امکانات بیشتر، رفاه بیشتر،موفقیت بیشتر و…به خاطر این احساس نیازی که در ما به وجود می آید،ما مدام در تلاش هستیم که نیاز های غیر ضروری خود را به شکل افراطی رفع کنیم و در راه رفع کردن این نیاز های کاذب،ممکن است بار ها و بار ها شکست بخوریم و وقتی که امادگی شکست را نداشته باشیم،ناکامی را تجربه میکنیم و همین باعث میشود که ما دچار استرس،اضطراب و افسردگی بشویم و از زندگی هیچ لذتی نبریم.بعضی ها تصور میکنند که تلاش های افراطی در جهت رفع نیاز های کاذب،حال ما را خوب میکند اما غافل از آن هستند که نه تنها خوب نمیکند،بلکه انگیزه و نشاط برای ادامه دادن را از ما میگیرد.
تحولات زندگی با کلینیک دکتر اسماعیل تبار
"*" قسمتهای مورد نیاز را نشان می دهد
قطع ارتباط عمیق با خود و دیگران
در دنیای دیجیتال و شبکه ای، ارتباطات سطحی و کوتاهمدت جایگزین روابط عمیق انسانی شده است. نداشتن رابطههای واقعی و معنادار، یکی از دلایل اصلی احساس تنهایی و نارضایتی در زندگی است.
نشانههایی که میگویند نیاز به کمک حرفهای داریم
گاهی نشانه هایی در زندگی ما ظاهر میشوند که نباید آنها را نادیده بگیریم.این علائم هشدار میدهند که وقت مراجعه به روانشناس و یا مشاور رسیده است.مراجعه کردن و کمک گرفتن از یک فرد متخصص،نه تنها نشانه ضعف نیست بلکه نشانه قدرت و شجاعت شما است.در ادامه درباره چند نشانه و علائم های هشدار دهنده صحبت خواهیم کرد که هر وقت این نشانه ها و علائم ها را دیدید،باید هرچه سریعتر مراجعه کنید تا بتوانید از یک اتفاق بدتری نیز جلوگیری کنید.
بی علاقگی مداوم حتی به کارهای لذتبخش قبلی
اگر فعالیت هایی که قبلا ما را خوشحال میکردند دیگر برایمان جذابیتی نداشته باشند،میتوانیم به عنوان یکی از نشانه ها و علائم های هشدار دهنده به آن دقت کنیم.دقیقا همان چیزی که در بخش های بالاتر اشاره کردیم.(انهدونیا)
خستگی شدید روحی بدون دلیل مشخص
وقتی خستگی مداوم داریم،حتی در روز هایی که استراحت کافی داشتهایم و حتی مشکل خاصی هم برایمان به وجود نیامده است اما احساس میکنیم ظرفیت روانی ما پر شده است و ذهن و روان ما دیگر جایی برای فکر کردن درباره هیچ چیزی را ندارد و حتی دیگر توانایی درست فکر کردن و درست تصمیم گرفتن را هم ندارد،این نشان میدهد که مسئلهای عمیق تر در جریان است.به این نشانه هم میتوانیم به عنوان یک زنگ خطر نیز نگاه کنیم.
پرهیز از ارتباطات اجتماعی و انزواطلبی
کنارهگیری از دوستان،خانواده و جمعهای اجتماعی یکی از نشانههای مهم لذت نبردن از زندگی،افسردگی و مشکلات روحی است که نیاز به رسیدگی فوری دارد.
چطور دوباره زندگی را احساس کنیم؟ راهکارهای واقعی
بازگرداندن لذت بردن از زندگی امکانپذیر است،به شرطی که واقعا بخواهیم تغییر کنیم و گام های عملی در جهت این تغییر برداریم.طبق تحقیقاتی که شده است،میخواهیم چند راهکار واقعی برای بازگرداندن احساس لذت از زندگی را بهتون پیشنهاد دهیم که میتواند براتون بسیار مفید باشد.
باز تعریف هدف و معنا در زندگی
داشتن هدف مشخص،واضح و ارزشمند میتواند زندگی را دوباره پررنگ کند.لازم نیست هدف بزرگ یا غیر ممکن باشد،حتی اهداف کوچک اما معنادار،انگیزه و انرژی میبخشند.اینکه ما هر روز برای رسیدن به هدفمان از خواب بیدار بشویم و برای هدفمان قدم های مختلف برداریم نشان دهنده ی سلامت روان و بهبود ما است.برای دستیابی سریع تر و بهتر به اهداف،میتوانیم اهداف را به دسته های مختلفی تقسیم کنیم.
برای مثال:اهداف کوتاه مدت و اهداف بلند مدت.طبق تحقیقاتی که انجام شده است،پیشنهاد میشود زمانی که دچار فقدان لذت از زندگی شده اید و هیچ چیز دیگه ای شما را خوشحال نمیکند،به مرور زمان برای خودتان یک هدف کوتاه مدت در نظر بگیرید.ممکن است سوال به وجود بیاید که چرا هدف کوتاه مدت را باید انتخاب کنیم؟پاسخ این است که زمانی که ما دچار انهدونیا شده ایم سطح هورمون های دوپامین و سروتونین ما به شدت کاهش پیدا کرده است و در این زمان هر فعالیت طبیعی،خوشایند و رضایت بخشی که انجام میدهیم،باعث افزایش این دو هورمون نیز میشود و شادی،لذت و هیجان را در ما مجدد به وجود می اورند.
تحولات زندگی با کلینیک دکتر اسماعیل تبار
"*" قسمتهای مورد نیاز را نشان می دهد
دقیقا نکته ی انتخاب اهداف کوتاه مدت هم در این است که وقتی ما برای خودمان یک فعالیت زمان دار مشخص میکنیم که باید حتما سر زمان تعیین شده به آن هدف رسیده باشیم و وقتی میرسیم،در بدن ما هورمون سروتونین و دوپامین ازاد و ترشح میشود و آن حس لذت و رضایت در ما بعد از مدت ها به وجود می آید.وقتی که به اولین هدفی که مشخص کرده بودیم و رسیدیم،هدف دیگری برای چند ماه آینده در نظر میگیریم.
در واقع رسیدن به هدف و به دست اوردن خواسته ای که داشتیم،برای ما احساس رضایت و خوشحالی به ارمغان می آورد.که برای مثال: باید در ۳ ماه آینده ۵کیلو وزن کم کنم.سپس شروع به رژیم گرفتن و ورزش کردن میکنم و زمانی که توانستم بعد از ۳ ماه به وزن ایده الم برسم،احساس خوشحالی و رضایت میکنم و همین دلیل حال خوب ما میشود.
تمرین حضور در لحظه mindfulness
و دومین راهکاری که بسیار تاثیر گذار است و با انجام دادنش میتوانیم دوباره زندگی را احساس کنیم، مایندفولنس است.مایندفولنس یا همان ذهن آگاهی،توجه هدفمند به لحظه حال بدون قضاوت است.یعنی به آنچه که در حال تجربه کردنش هستید،کامل توجه کنید. گاهی از لحظه حال، به ما کمک میکند از سرعت زیاد ذهن رها شویم. تمرینهایی مثل مدیتیشن، تنفس آگاهانه یا حتی قدمزدن بدون گوشی، ابزارهای سادهای برای بازگشت به لحظه هستند.این فرآیند منجر به کاهش استرس و اضطراب،بهبود تمرکز و توجه و لذت بردن از زندگی میشود.
ایجاد ارتباط انسانی معنادار
و سومین موردی که باعث میشود دوباره زندگی را احساس کنیم، صحبتهای صمیمی با دوستان واقعی، وقتگذراندن با خانواده یا حتی ارتباطات ساده انسانی (مثل گفتوگو با همکار) میتوانند حس رضایت و خوشحالی را در ما بازگردانند.
مراجعه به روانشناس برای شناخت ریشهها
و اما اخرین مورد،مراجعه کردن به روانشناس است. گاهی مشکلات آن قدر عمیق هستند که بدون کمک حرفه ای حل نمیشوند و نیازمند است که حتما از یک فرد متخصص کمک بگیریم.مراجعه به روانشناس نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه شجاعت برای تغییر و بهتر شدن است.ما در کلینیک دکتر اسماعیل تبار کنار شما عزیزان هستیم تا آن بخش از زندگی را که به هر دلیلی نمیتوانید ببینید و برایتان بی معنی شده است را بتوانید ببینید و مثل قبل از زندگی لذت ببرید.
-
فروش ویژه محصول تخفیف خوردهفصل من۲۵۲,۰۰۰ تومان
-
فروش ویژه محصول تخفیف خوردهروان شناسی و مشاوره افسردگی۱۸۰,۰۰۰ تومان
جمعبندی | لذت زندگی بازمیگردد،اگر کمک بگیریم
اینکه چرا از زندگی لذت نمی بریم، پرسشی است که پاسخ های متعددی دارد.از فشار های روانی و اجتماعی گرفته تا سبک زندگی مدرن و تجربههای حلنشده گذشته. خبر خوب این است که با شناخت دلایل، میتوانیم مسیر تغییر را آغاز کنیم. لذت زندگی گم نشده است،کافی است گام های درست برداریم،از کمک حرفها ی نترسیم و دوباره با خود و جهان پیرامون خود ارتباطی معنادار برقرار کنیم.کلینیک روانشناسی دکتر اسماعیل تبار متخصصان،تسهیلات و محصولاتی دارد که در این زمینه یاری گر شما خواهند بود.
دیدگاهتان را بنویسید